فرهنگی

فرهنگی

فرهنگی

فرهنگی

  • ۰
  • ۰

از کوچه ها بوی آمدن می شنوم؛ بوی خستگی مهربانی که به سمت خانه می آید و دست هایش عطر نان و عشق دارند. بوی پیراهن پدر می آید. چشم های خانه روشن! تمام پنجره باز شده اند تا رسیدنش را از دور ببینم و به سمت آمدنش به پا خیزم. سلام پدر! خستگی هایت را به من بده. بگذار سراپایت را از غبار پاک کنم و بارهای سنگینت را از دوش بگیرم. خوش آمدی، بنشین، بنشین که خانه چشم به راه قدم های خسته تو بوده. بنشین که من دلواپس بازگشت شبانه ات بوده ام. بنشین که با بودن تو تمام هراس هایم از خانه می گریزند و ستون های زندگی محکم تر می شوند. با تو هیچ دلهره شومی بر روزگارمان سایه ندارد. هیچ تهدید بیگانه ای هستی مان را نمی آزارد. تو اعتماد خانه ای؛ اعتماد من به خویش، به روزگار، دل خوشی لحظه های بودنم و تو اعتبار زندگانی ام هستی.

پدر! لقمه از سفره غیرت تو برمی چینم و نان خوش دلی از بزم نفس های گرم تو می خورم. من هستم ازآن رو که تو هستی. بودنم مدیون حضور توست. اگر در این روزگار پرفتنه آسوده خاطر و مطمئن گام برمی دارم، اگر شب را به صبح و صبح را به شب می برم و از هیچ حادثه ای نمی هراسم، هفت پشت لحظه هایم، به غیرت و قدرت تو محکم است. لحظه ای اگر تو نباشی، سقف خانه و سقف های روزگار بر سرم آوار خواهد شد. تکیه گاه همه گریه ها و خنده های من کوهسار شانه های توست.

کودک که بودم، تو دست های ناتوانم را در دست گرفتی. مرا بلند کردی و جاده را پیش پایم نهادی و پا به پای خویش مرا بردی. در پناه شانه هایت تمام راه ها را رفتم. شب و روز تن به هم می سپردند و سختی ها به پیشوازم می آمدند و تو همه را دور می کردی. هرگز نترسیدم. هرگز دلواپس نبودم؛ زیرا تو مرا در پناه شانه های امنت گرفته بودی. دلواپسی ها، همه از آن تو بوده و هست، حتی امروز که کودکی ام را سال هاست فراموش کرده ام، حتی امروز که به قد و قامت، شبیه توام. هنوز من آسوده ام و تو در اضطرابی. هنوز لحظه های آینده مرا نگرانی و برای خاطر من قرار و آسایش نداری. خواب خوش همیشه از آنِ من بوده و خستگی همیشه سهم تو. رؤیاهای شیرین همواره نصیب من بوده و محقَّق کردن این رؤیاها باری به دوش زحمت کش تو.

شناسنامه ام را از تو به ارث برده ام. نامی که به آن تکیه دارم نام توست، پدر! مرا با تو می شناسند، با نام تو، به جرئتِ استواری ات و خستگی ناپذیری مردانه ات. برای خاطر آن چشم های بی خواب و آن قدم های محکم هرگز از پای ننشسته، برای خاطر آن قامت خسته و آن سینه صبور است که من سربلند و آبرومند در کوچه های زندگی می دوم و راه درست را می یابم.

هنوز هم کودکم پدر! رو به روی مهر پدرانه ات. هنوز هم کوچکم، پیش روی بزرگی روحت. هنوز و همچنان مرا در پناه نام شکست ناپذیرت بگیر و روزگارم را تداوم بخش. بگذار پینه از دستانت و گره از پیشانی ات بردارم. بگذار بوی خستگی را از پیراهنت بربایم و قامتت را در آغوش سپاس خویش بگیرم. تو لحظه لحظه پیرتر شدی تا جوانی من بر خویش ببالد، من اما هنوز کودکم. مرا بر زانوان مهرت بنشان و تربیت کن. نزد تو هنوز هیچ نمی دانم. هنوز هم سرد و گرم روزگار را کسی بهتر از تو نمی شناسد.

شعر

بابای تموم بچه های دنیا

سودابه مهیجی

بابای تموم بچه های دنیا!

که تو دستات نون و خرمای شبونه س!

یتیما تنگه برای تو دلاشون

واسه دیدنت گرسنگی بهونه س!

دوباره شب شده بچه های دنیا

دلشون لالایی های تو رو می خواد

دلشون قصه می خواد یه قصه خوب

دلشون بازم صدای تو رو می خواد

بیا در بزن تموم خونه ها رو

آغوش مهربون و گرمتو وا کن

پای گهواره های یتیم و تنها

بمون و هی گریه های بی صدا کن

همه دنیا توی آغوش سبزت

جا می شه بابای یکتا و نمونه

تو که باشی هیچ کسی یتیم نمی شه

تو که باشی هیچ کی بی کس نمی مونه

کوتاه و گویا

* هر کجا که می روی، پا بر جای پای تو می گذارم تا زمین نخورم.

* عطر نان را دوست می دارم که مثل بوی دست های توست.

* خستگی های سالیانت را کجا به در خواهی کرد؟ کاش اندکی جای من و تو عوض شود پدر!

* خانه امن و آسایش فرزند، در پناه بازوان معتمد پدر است.

* هر مردی که پدر می شود، به شمار کوه های زمین می افزاید.

* تا پدر هست، هیچ دست اهریمنی تیشه به ریشه زندگانی ام نخواهد زد.

* هر بار که بر زمین می افتم، پندی از پندهای تو را فراموش کرده ام پدر!

* روزی که نام پدر را دارد، روز شکرگزاری من برای تمام ثروت های لایزالی است که دارم.

* تمام پشتوانه فرزندان خاک، پینه دست پدران است.

* پدر مظهر اقتدار و غیرت خداوند است.

* مهر پدر، همان عطوفت مادر است که پیراهن قدرت و تحکم پوشیده.

* انسان در میان قلب مادر به آ رامش می رسد و با بازوان پدر، خویشتن را حمایت می کند.

درخشش نور حق در جمال علی(ع)، بر دیدگان دوستداران او تهنیت باد!

علی(ع) اقیانوسی است که کرانه اش، سراسر هستی است.

سیزده رجب، میلاد فرخنده گوهر درخشان ولایت در صدف کعبه، مبارک باد!

تابش خورشید امامت، عطیه الهی، نور دیده ها و دیدگان، بر شیعیان تهنیت باد!

ولادت زمزم زلال عترت، چشمه سار عبودیت و مشعل فروزان راه رسالت، بر انسان های آزاده و رهروان پاک نهادش مبارک باد!

زادروز مظهر بندگی، مردانگی، شجاعت، سرافرازی و عدالت، علی(ع)، خجسته باد!

شکوفایی غنچه های عشق و نور، نشانه بزرگ خدا، مظهر نام های نیکوی خداوند، نقطه پرگار آفرینش، قطب عالم امکان و مظهر حق در منظر بشر، فرخنده باد!

طلوع جمال کعبه، زینتِ رجب و مکّی ترین آیه خداوند، مبارک باد!

میلاد پرورده دامان نبوت، پرفروغ ترین اختر سپهر امامت، نور هدایت و آیینه ایزدنما، علیِ مرتضا، گرامی باد
  • ۹۷/۱۲/۲۷
  • محمد اسماعیل زاده

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی